جمعه، اسفند ۲۵، ۱۳۹۶

ابلیس با توله‌هایش:قسمت دوم

ابلیس با توله‌هایش:قسمت دوم




به هرحال به بازخوانی زندگی نامه آقا سعید ادامه دهیم شاید که نکات جدیدتری هم دستگیرمان شود.
بنا به نوشته خود ایشان وقتی ایشان به تهران اعزام می‌شود به در نمایشگاه بین‌المللی تهران مشغول به کار می‌گردد. اما از شانس بد ایشان این ایام مصادف می‌شود با حوادثی چون نماز عید فطر و راهپیمایی مسجد قبا و بعد هم جمعه خونین ۱۷شهریور. و ایشان تاب نیاورده و به انگلستان بازمی‌گردند. البته آقا سعید ننوشته‌اند اما ما به قرینه می‌توانیم حدس بزنیم علت، رقت قلب بیش از حد ایشان بوده است. ادامه را از زبان خود ایشان بخوانیم: «در مهرماه هزار سیصد پنجاه وهشت به امید این که برای ادامه تحصیل بتوانم به آمریکا بروم به ایران بازگشتم، اما با اتفاقات بعد از انقلاب و ماجرای گروگانگیری این مهم حاصل نشد». از ابهام رابطه ادامه تحصیل و بازگشت به ایران بگذریم. حتما ایشان می‌خواسته‌اند هزینه رفتن به آمریکا را تأمین کنند. به هر دلیل ناننوشته این کار نیز مقدور نمی‌شود و ایشان مشاغل مختلف دیگری به عهده می‌گیرد. به طور خاص در کنار یکی از اساتید خود به دیدار برخی چهره‌ها که بعدا مقاماتی در جمهوری اسلامی یافتند می‌شتابند. خودشان مرقوم کرده‌اند: «در تمامی ملاقاتهای ایشان با دست اندرکاران انقلاب چه موافقین جمهوری اسلامی و چه مخالفین آن شرکت جسته و تلمذ می‌کردم از جمله این ملاقاتها، دیدار با احمد جنتی در کاخ مرمر، مهندس مصطفوی در کمیته انقلاب فرهنگی، موسوی خوئینی ها، صادق قطب زاده در زمان وزارت خارجه، آیت الله قدوسی دادستان کل انقلاب،آیت‌الله سید حسن قمی در مشهد، استاد تقی شریعتمداری پدر علی شریعتی (توجه شود که منظور از تقی شریعتمداری همان استاد محمدتقی شریعتی است. چنین بی توجهی‌های ناقابلی در کل نوشته ایشان تنها یک مورد نیست)، علی اصغر حاج سید جوادی از جنبش، فریدون کاظمیان، علامه طباطبائی،مهدی هادوی اولین دادستان انقلاب و بسیاری دیگر بود» هرچند ایشان فراموش کرده‌اند بنویسند ولی برای ما اصلا مشکل نیست که بفهمیم این ملاقاتها در کادر همان «بحث‌هائی راجع به امور اجتماعی و سیاسی» جهت بی اطلاع نماندن استاد وینستون ویلسون می‌باشد.
از این دست نکات ریز و درشت در این زندگی‌نامه بسیار وجود دارد که ما در می‌گذریم. به اختصار اشاره می‌کنیم که ایشان به سوئد می‌روند و خدمات ارزنده‌ای به پناهندگان می‌کنند! و طی سالیان، رنج و تعب بسیاری را متحمل می‌شوند که از جمله آنها می‌توان به درگذشت استادشان اشاره کرد (سعید خان نوشته «(این مرگ) به خواست و مشیعت یزدان مقتدر مهربان» بوده است. و ما کلافه می‌شویم که آیا از اساتید مشغول در میهن تی.وی یک نفر پیدا نمی‌شود برای این مدیر فداکار برنامه‌شان در ازای آن همه خدمات بی چشمداشت یک کلاس فارسی بگذارد که مشیت را «مشیعت» ننویسد؟). بالاخره بعد از چند سال فراق، ایشان موفق می‌شوند خودشان را به آمریکا برسانند.
در سالهای اول با انجمن‌های متعددی رابطه برقرار می‌کنند و نشریاتی هم با همکاری ایشان منتشر می‌شود. مهمترین این فعالیتها در تلویزیون رنگارنگ است با عنوان «چالشگر چپ». برنامه‌ای که از سال۲۰۰۱ تا ۲۰۰۸ ادامه داشته است. ایشان پیرامون چالشگری با چپ را با توضیحات به اندازه کافی روشنگر نوشته‌اند که ما اشاره کرده‌ایم و نیازی به تکرار نیست.
اما سرفصل تمام این فعالیتها در سپتامبر ۲۰۰۸ اتفاق می‌افتد. یعنی زمانی که در «سپتامبر ۲۰۰۸ بنا بدرخواست آقای علیرضا میبدی در تلویزیون پارس با برنامه بینش نو به فعالیت تلویزیونی خود ادامه» می‌دهد.
دست بر قضا این همکاری هم مدت زیادی به درازا نمی‌کشد. زیرا: «متأسفانه مدیریت این رسانه مرا تاب نیاورد و در وفای به عهد خویش تقصیر کرده ساعات برنامه‌های اعلام شده مرا به دیگران واگذار می‌نمود لذا عطایش را به لقایش بخشیدم» این دلیل نویسنده مطلقا روشن نیست. مثلا ابهام در این است که چرا مدیریت این رسانه ایشان را تاب نمی‌آورد! از کارشان ناراضی بوده‌اند؟ یا ایشان دستمزدی اضافه طلب می‌کرده‌اند؟ یا برخی روابط و مناسبات ایشان مورد پسند «مدیریت» نبوده است؟ اما آقا سعید با تجربیاتی که در این سالها اندوخته‌اند در سال۲۰۰۹ «با کمک برخی از دوستان موفق به تأسیس تلویزیون اینترنتی میهن» می‌شوند. باز هم ابهامی وجود دارد که بهتر است بگذریم و زیاد سخت‌گیری نکنیم. و آن این که این «برخی دوستان» چه کسانی بوده یا هستند؟ و آیا «سر وینستون ویلسون» هم در زمره این برخی دوستان بوده‌اند؟ به هرحال این مبارزات پیگیر ادامه می‌یابد تا این که ایشان از ویرجنیا به آریزونا منتقل می‌شوند و مرقوم فرموده‌اند که:‌«تا به امروز در جهت اهداف تعیین شده این رسانه سعی در اطلاع رسانی و بررسی امور اجتماعی و سیاسی ایران بزرگ دارم»

یک نمونه از «اطلاع رسانی» میهن تی. وی
حالا که تا اندازه‌ای با سعید بهبهانی از زبان خودش آشنا شدیم بهتر است نگاهی هم به «اطلاع رسانی و بررسی امور اجتماعی و سیاسی ایران بزرگ» ایشان داشته باشیم.
یکی از دوستان زحمت کشیده و صورتی از یک هفته برنامه‌های ایشان را برای من فرستاده است. در این نوشته آمده است:‌ «هفته گذشته مهمترین فعالیتهای میهن تی. وی مصاحبه با افراد بوده است که عبارتند از: مصداقی (۳ ساعت)، یغمایی (۱.۳۸ ساعت)، محمدرضا روحانی (۱.۳۲ ساعت)، حشمت رئیسی(۲.۱۰ ساعت)، سیامک نادری( ۱.۳۶ ساعت)، فرامرز دادرس( ۱.۴۴ ساعت) که بخش اصلی و اعظم این مصاحبه‌ها لجن‌پراکنی علیه مجاهدین بوده است. تقریبا همه مطالب مکتوب این افراد در سایت میهن تی وی نیز درج شده است».
راستی این سؤال برای شما مطرح نمی‌شود که مجاهدین چه هیزم تری به این شازده بی ریشه و بی سواد فروخته‌اند؟ معنای اطلاع رسانی این است؟ معنای «بررسی امور اجتماعی و سیاسی» این است که نفوذی سوخته و بد نامی مثل مصداقی را به صحنه بیاوری تا با لات بازی چاک دهانش را باز کند و بگوید آن چه را که لایق خودش و رئیسان‌اش در دفتر مبارزه با نفاق است؟ آیا معنای اطلاع رسانی این است که وقت و امکانات تلویزیون خود را در اختیاریک مأمور روان پریش قرار بدهی که معتقد است مجاهدین از فرط بیکاری از صدر تا ذیل بسیج شده و می‌خواسته‌اند ایشان را بکشند؟
به راستی یاد «شوط و مشوط» توله ابلیس نمی‌افتید که وظیفه دارد:‌ با «جعل اخبار دروغ و خالی از حقیقت و انتشار آن به شکلی که بر سر زبان‌ها و نقل مجالس باشد» برای خود اسم و رسمی کسب کند.

لحظه‌ای درنگ!
همیشه به ما گفته‌اند که وقتی با انبوهی خبر و حدس و گمان مواجه شدیم قبل از تحلیل و تصمیم درنگ کنیم. در بررسی جریانهایی از قبیل مثل میهن تی.وی و اعضای باندش یک سؤال اساسی می‌تواند راهگشا باشد. نباید به دنبال سؤالات انحرافی و در واقع بهانه تراشی‌های توله‌های ریز و درشت ابلیس وقت تلف کنیم. سؤال اساسی این است که حرف نهایی آنها با مقاومت و مجاهدین چیست؟ آیا مشکل آنها این است که مثلا چرا به عراق رفته‌ایم؟ چرا ارتش آزادیبخش تشکیل داده‌ایم؟ چرا مبارزه مسلحانه را شروع کرده‌ایم؟ پولمان را از کجا می‌آوریم؟ چرا زنان مجاهد روسری دارند؟ چرا و چرا و چراهای دیگر...؟
خوب به راستی بهتر نیست بگذاریم ابلیس با تمام اعوان و انصارش هرچه می‌خواهند به ما به عنوان مقاومت و مجاهدین بگویند. چرا وقت خود را تلف می‌کنیم؟ کل جماعت «شوط»های«میهن تی.وی» را بار بزنیم یک وانت زباله نمی‌شوند!
اما اگر به یاد بیاوریم که ابلیس هرروز تخم ریزی می‌کند و از هر تخمش یک شیطان مأمور به مأموریت زاده می‌شود، و اگر انبوه رسانه‌های مشابه تلویزیونی و اینترنتی را به یاد آوریم که در لس آنجلس و لندن در کار تبلیغ و کارچاق کنی هستند، بیشتر متوجه سرمایه‌گذاری عظیم رژیم می‌شویم برای این که جلو قیام و مقاومت بپیچد. به فرهنگ سعید بهبهانی برای این که به جای مستبد با به اصطلاح استبداد بجنگیم! بنابراین مشکل رسانه‌های امثال «میهن تی.وی» را باید در کادر مبارزه با رژیم و وزارت اطلاعات مربوطه و سایر ارگانهای اطلاعاتی «ابلیس اصلی» بررسی کرد. سرنخ اصلی کلاف شلوغ و در هم برهم قضیه هم از همین نقطه باز می‌شود.
رژیم آخوندی پول و امکانات و نفر دارد. طبیعی هم هست که به ما پاتک‌ بزند. لذا توطئه می‌کند. نفر نفوذی توی ما می‌فرستد. بامبول سیاسی و امنیتی برای ما علم می‌کند. قبلا در لیبرتی و اشرف اولین کاری که می‌کرد موشک می‌زد. نیروهای «لشگر کثیف» مالکی را به سروقتمان می‌فرستاد. الان نمی‌تواند با ضربه نظامی ما را از کارهای اصلی مان غافل و منحرف کند. لاجرم تحلیل‌گران بیت عظما و اندیشمندان وزارت اطلاعات و سایر نهادها و سازمانهای امنیتی به میدان می‌آیند و بسیج می‌کنند. امام جمعه‌هایشان را یک جور. بسیجی‌ها و پاسدارانش را یک جور. مجریان و تهیه‌کنندگان برنامه‌های تلویزیونی‌شان یک جور. فیلمسازان و هنرپیشه‌هایشان یک جور. و همه هم در این راستا که در شعار سرنگونی رژیم و «مرگ بر خامنه‌ای» خللی ایجاد کنند.
نکته بسیار مهم این است که این گونه لجن پراکنی‌ها و دروغپردازی‌ها در کادر مشخص زمانی و مکانی خاصی معنای روشن تری پیدا می کنند. یعنی شیطان‌سازی سیاست شناخته شده رژیم در رابطه با مجاهدین بوده است. اما این قبیل کارهای رذیلانه در شرایط خاص قیام ضریبی چند برابر می خورد و حتی معنایی جدید پیدا می کند. در شرایطی که هشت هزار نفر دستگیر می شوند و هر روز خبر شهادت یکی از آنها با عنوان «خودکشی» منتشر می شود. در شرایطی که در خیابانها توده‌های گرسنه همه چیز از دست داده شعار مرگ بر خامنه ای می دهند، در شرایطی که طنین شعار “اصلاح طلب، اصول گرا، دیگه تمام شد ماجرا» خود ابلیس بزرگ را به میدان می‌کشد و او با ریاکاری تمام آخوندهای عالم عذر تقصیر می خواهد که به او هم «انتقاداتی وارد است» و مهم‌تر این که وقتی مجاهدین را عامل اصلی قیام معرفی می کند و با صراحت تمام دندان تیز می‌کند برای سرکوب عریان‌تر، بهترین خدمت به وزارت اطلاعات این است که علم کنیم مجاهدین شکنجه‌گر هستند و قتل‌های مشکوک و غیر مشکوک در اشرف انجام شده و علیرضا طاهرلو که در حمله مزدوران ولایت فقیه و مالکی، در ۱۹فروردین ۹۰ به اشرف به شهادت رسید، چقدر توسط شکنجه‌گران مجاهد شکنجه شده و این قبیل مزخرفات. امدادرسانی به بیت عظما از این بیشتر امکان دارد؟ در یک کلام سر هم کردن این همه یاوه و دروغ تقلاهایی است برای منحرف کردن اصل قضیه دستگیر شدگان و «خودکشی»های دستگیرشدگان قیام.
این خدمت، که مطمئنا بی اجر و مزد هم نیست، در خارج کشور به صورت وقیحانه تری اوج می گیرد. مگر ابلیس ضمانت داده که تخم‌ریزی‌اش منحصر به داخل کشور باشد؟ امکانات رنگارنگی در فرنگ هست که در داخل نیست. این است که حتی ساواکی‌های شکنجه‌گر هم به خدمت گرفته می‌شوند. مدعی می‌شوند و از مجاهدین و مبارزان طلبکاری می‌کنند. گنده لاتهای مطبوعاتی‌شان را به میدان می‌فرستند. نفوذی‌های سوخته و مطرودشان یک دفعه کشف می‌کنند که مجاهدین در جبهه خلق نیستند!‌ اصلا مانع اعتلا و گسترش جنبش هستند. مجاهدینی که برای تأمین مالی روزمره خود با هزار و یک مشکل روبه روبه رو هستند به انبوه نمایندگان پارلمان و کنگره و سنا و انجمن‌های حقوق بشری پول می‌دهند. به تازگی هم در آلبانی دارند، جلو چشم تمام جهانیان، از دولت آلبانی گرفته تا سفارت آمریکا و سازمان ملل و...، با خواندن یک دوجین «اجی.مجی.لاترجی»، زندان می‌سازند! و بسیار لاطائلاتی از این دست که اگر وقت و حوصله داشتید به یکی از برنامه‌های «میهن تی.وی» گوش دهید تا بهتر و بیشتر از دهان امثال نفوذی هار و مطرود وزارت 
اطلاعات یا دیگر وراج های عضو باند سعید بهبهانی بشنوید.
         #ایران_فردا #زنان_برانداز #زندانیان_سیاسی #حقوق_بشر . 

۱ نظر: